شهادت هنر مردان خداست.
امام خمینی(ره)
شهادت هنر مردان خداست.
امام خمینی(ره)
زندگی دفتری از خاطره هاست
یک نفر در دل شب
یک نفر در دل خاک
یک نفر همدم خوشبختی هاست
یک نفر همسفر سختی هاست
چشم تا باز کنیم
عمرمان میکذرد
ما همه همسفر و رهگذریم
آنچه باقیست فقط خوبی هاست
هر کس از افکار بزرگان استقبال کند،ازلغزش های خود جلوگیری کرده است
مولا علی علیه السلام
سلامتی بچه های قدیم
که با ذغال واسه خودشون سبیل میذاشتن تا شبیه باباهاشون بشن
نه بچه های الآن که ابروهاشون رو بر میدارن
تا شبیه ماماناشون بشن
از مشکلات زندگی ناراحت نشو،
کارگردان همیشه سخت ترین نقش ها رو به بهترین بازیگر ها میده
خداوند نماز را برای پاک شدن شما از کبر واجب کرد.حضرت زهرا(س)
خوشبختی داشتن دوست داشتنی ها نیست،دوست داشتن داشتنی هاست
بسیار رنج برده اند پیامبر و امامان و اهل بیتشان تا اسلام بدست ما رسیده،
تا ما بر مناره های مساجدمان بانگ اشهد ان علیا ولی الله سر دهیم.
مسئولیت دشواریست بر دوشمان
خدایا شرح غم خواندن چه سخت است
زداغ لاله پژمردن چه سخت است
نمیدانی که با دست بریــــــــــــــده
ز پشت اسب افتادن چه سخت است
اگر تیری درون سینه باشــــــــــــــد
نمیدانی زمین خوردن چه سخت است
نمیدانی که با چشمــــــــــان خونین
جمال فـــاطمه دیدن چه سخت است
کنار علقمه با دست خالـــــــی
ببین شرمــنده گردیدن چه سخت است
امام علی علیه السلام می فرماید:
ترک گناه آسان تر از در خواست توبه است.
(خواهش می کنم کمی در مورد این جمله فکر کنید)
در هر پله از زندگی که باشی خدا یک پله از تو بالاتر هست.نه به این خاطر که خداست،به این دلیل که دست تو را بگیرد
.
.
اگر کسی با بخشیدن کوچک می شد،خدا اینقدر بزرگ نبود
.
.
التماس به خلق خدا حقارت است،اگر برآورده شود،منت است و اگر برآورده نشود ذلت.
التماس به خدا شجاعت است،اگر برآورده شود حاجت است و اگر برآورده نشود حکمت
شب هنگام محمد باقر - طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود كه به ناگاه دختري وارد اتاق او شد. در را بست و با انگشت به طلبه بيچاره اشاره کرد که سكوت كند و هيچ نگويد. دختر پرسيد: شام چه داري ؟؟ طلبه آنچه را که حاضر کرده بود آورد و سپس دختر كه شاهزاده بود و به خاطر اختلاف با زنان حرمسرا خارج شده بود در گوشهاي از اتاق خوابيد.
صبح که دختر از خواب بيدار شد و از اتاق خارج شد ماموران،شاهزاده خانم را همراه طلبه جوان نزد شاه بردند.
شاه عصباني پرسيد چرا شب به ما اطلاع ندادي و ....
محمد باقر گفت : شاهزاده تهديد کرد که اگر به کسي خبر دهم مرا به دست جلاد خواهد داد. شاه دستور داد که تحقيق شود که آيا اين جوان خطائي کرده يا نه؟ و بعد از تحقيق از محمد باقر پرسيد چطور توانستي در برابر نفست مقاومت نمائي؟ محمد باقر 10 انگشت خود را نشان داد و شاه ديد که تمام انگشتانش سوخته و ... علت را پرسيد.
طلبه گفت : چون او به خواب رفت نفس اماره مرا وسوسه مي نمود. هر بار که نفسم وسوسه مي کرد يکي از انگشتان را بر روي شعله سوزان شمع ميگذاشتم تا طعم آتش جهنم را بچشم و بالاخره از سر شب تا صبح بدين وسيله با نفس مبارزه کردم و به فضل خدا ، شيطان نتوانست مرا از راه راست منحرف کند و ايمانم را بسوزاند.
شاه عباس از تقوا و پرهيز کاري او خوشش آمد و دستور داد همين شاهزاده را به عقد مير محمد باقر در آوردند و به او لقب ميرداماد داد و امروزه تمام علم دوستان از وي به عظمت و نيکي ياد کرده و نام و يادش را گرامي مي دارند. از مهمترين شاگردان وي مي توان به ملا صدرا اشاره نمود.
روزی کودکی نزد پدرش آمد و گفت: سگی در کوچه به من حمله کرد
و پای مرا گاز گرفت.
پدر گفت: تو هم پایش را گاز می گرفتی.
کودک گفت: آخه پای او کثیف بود وممکن بود دهان من آلوده شود.
نتیجه ای که از این حکایت می توان گرفت این است که ...
لطفاً به ادامه مطلب بروید.
زیباترین نامی که جاری بر زبان است/نام قشنگ مهدی صاحب زمان است
با کدامین رو،روز شمارش باشیم
جمعه ها منتظر صبح وصالش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم
کسی نیامده جز او سر قرار خودش
نشسته غرق تماشای شیعیان خودش
چه انتظار عجیبی ست این که شب تا صبح
کسی قنوت بگیرد به انتظار خودش
عمریست که از حضور او جا ماندیم
در غربت سرد خویش تنها ماندیم
او منتظر است که ما برگردیم
ماییم که در غیبت کبری ماندیم
در ظلمت فراق تو این جمعه هم گذشت
دست مرا بگیر که آب از سرم گذشت
می خواستم وقف تو باشم تمام عمر
دنیا خلاف آنچه می خواستم گذشت
هجر تو زدرد وداغ دلگیرم کرد
اندوه غم زمان زمین گیرم کرد
گفتند که جمعه می رسی از کعبه
این گفتن جمعه جمعه ها پیرم کرد
گفتم که خدا راه حیاتی بفرست
طوفان زده ام راه نجاتی بفرست
فرمود که با زمزمه ی یا مهدی
نذر گل نرگس صلواتی بفرست
یوسف از ظلم زلیخا مدتی زندان برفت/مهدی از اعمال ما حبس ابد گردیده است
با خبر باش که مهدی ز سفر می آید
عاقبت این غم جانسوز به سر می آید
گر چه این جمعه گذشت و خبری باز نشد
به خدا بعد شب تار سحر می آید
این جهان را بی قراری تا به کی؟
شیعیان را بی قراری تا به کی؟
کی میایی با کدامین قافله؟
جمعه ها چشم انتظاری تا به کی؟
نیا نیا گل نرگس!جهان که جای تو نیست
دو صد ترانه به لبها،یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس!نیا به دعوت ما
هزار نامه ی کوفی یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس به جان تشنه ی عشق
دعا دعای ظهور است ولی برای تو نیست
فرض کن حضرت مهدی به تو مهمان گردد
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟
باطنت هست پسندیده ی صاحب نظری؟
خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟
لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری؟
پول بی شبهه و سالم ز همه دارائیت
داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند؟
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
.........
واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران
می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری؟!!!
آواز باد اینگار آوای خشکسالی ست
دنیا به این بزرگی یک کوزه ی سفالی ست
باید که عشق ورزید،باید که مهربان بود
زیرا که زنده ماندن هر لحظه احتمالی ست
تعداد صفحات : 22